زندگی
زندگي رياضيه ما هم رياضي دان! اما حيف رياضيو يه جور ديگه با خود رياضي يادمون دادن يا يادگرفتيم!
خدا: چيزي كه وجود ندارد خداست. و آن چيزي كه وجود ندارد خداستكه اگر خدايي وجود داشته باشد ديگر خدايي نيست. همان كه نيست خداست.
بزرگترين عدد:
بزرگترين عدد صفر(0) است كه همه اعداد از آن ساخته شدهاند. شايد بعضي
بگويند گه همه اعداد از يك ساخته شدهاند اما خود يك نيز از يگانگي صفر
ساخته شده است.
انسان: انسان عدد يك است گه ميتواند زيادتر شود و تا N رشد نمايد. اما اگر فراموش كند گه يك از يگانگي صفر ساخته شده يا يعني با منطق 1<0 است برنامه ريزي كند ديگر انسان نيست.
حقيقت: حقيقت همان صغر است يعني همان كه نيست اما هست! و اين نيست هر زمان هست شد حقيقت ميشود. پس هميشه حقيقت آن نيست كه ما ميبينيم.
معاد: هر عددي در زمان مشخصي در صفر ضرب ميشود و دوباره به صغر تبديل ميشود. (ما از اوييم و بسوي او باز ميگرديم)
عدل: عدل يعني هر چيز در جاي خودش قرار گرفتن. اما بايد در نظر داشت كه فقط صفر از جايگاه همه اعداد با خبر است.
نبوت: هرگاه
1 با صفر مماس شود يك با صفر ارتباط مستقيم پيدا ميگند. اين عمليات توسط
صفر صورت ميگيرد. و علومي را در اختيار يك ميگذارد تا يك واقعي ساير يكها
را براي صفر شدن آگاه كند.
بازي: همه
رابطههاي بين اعداد و مهمتر از همه صفر و يك بازي است. گاهي ما با علم
بازيها را ميسازيم اما همه انسانها بازيكن بازي زندگي هستند.
عشق:
عشق منطقي است نا محدود كه همه منطق هارا در بر ميگيرد. فقط با ديد باز
گه از دل سر منشع ميگيرد ميتوان آن را لمس كرد. تنها يگ عاشق واقعي وجود
دارد كه آن خداست و تنها معشوق نيز خداست. ولي هركس در هرجا ميتواند نسبت
به هر چيز يا كس عاشق باشد.
دوست داشتن: هرگاه انسان با يك چيز يا كس جمع شود و تقسيم بر X
شود و خارج قسمت بزرگتر از يك و باقيمانده بزرگتر از صفر شود دوست داشتن
به وجود ميآيد كه عدد باقيمانده ميزان دوست داشتن است. پيدا كردن x كار سادهاي نيست اما ميشه! اما بايد صبر كرد تا X خودش ظاهرشه چون مقدار x توسط صفر خود به خود مشخص ميشود.
سرنوشت: برنامه
بازي هر انسان كه قبلاً توسط صفر نوشته شده سرنوشت است كه مثل يك برنامه
كامپيوتري اجرا ميشود اما بسيار گسترده است و شرطهاي فراواني دارد كه
انسان در آن شرطها ميتواند اثر گذار باشد نه در اصل برنامه.
غيرت: روحيه آگاهانه و جهادين انسان نسبت به اشيا، اشخاص و افكاري كه دوستشان ميدارد را غيرت گويند.
تعصب:
افكار ناآگاهانه انسان كه براي وي تعريف شده است نه تفسير؛ نسبت به افكار،
اشخاص و اشيايي كه با آنها آشناست و لزومي ندارد كه حتماً دوستشان بدارد،
به گونهاي كه فكر ميكند بايد در مقابل عملي، عكسالعملي نشان دهد. مثلاً
اگر كسي به افكار و اشياي و اشخاص كه او قبولشان دارد مخالفت يا توهين كند
بايد با آنها برخورد كند. و فقط چيزي شبيه طاهر غيرت است ولي در اصل
ميتوان گفت نقطه مقابل غيرت است.
منطق: منطق
حسي است كه قابل درك براي همه است و از عشق يا همان صفر سرمنشع ميگيرد.
چون همه انسان ها عشق را نميتوانند لمس كنند، نقطه حداقلي كه مقدارش كم
نيست را در نظر گرفتند(استاندارد) تا براي همه قابل درك باشد. يعني دو دوتا
چهار تا! در صورتي كه 2*2+1=5حالا بيا ثابت كن كه اون يكه از كجا اومده!پس
همون دو دو تا چهارتا! آخرش چه چهار چه پنج چه صدهزار وقتي تا صفر نشه
فايده نداره!!!!! اگر همه بفهمن كه آخرش صفره ديگه منطق مساوي با عشقه!
در نعريف منطق نيز ميتوان گفت در برابر مسائل ساده گاهي عقل و دل يا منطق و عشق به يك نقطه ميرسند كه به آن منطق ميگويند.
نيت: نيت
يعني هر عددي ميل به صفر شدن داشته باشد حتي اگر در حال زياد شدن است، كه
بايد رو به رشد باشد، اما براي صفر شدن نه براي زياد شدن.!
اگر ميخواهييم برنده شويم براي برنده شدن بازي نميكنيم براي بازي خوب بازي ميكنيم.
هميشه بردن بازي برد نسيت؛ بعضي اوقات
اگر ببريم باختيم. پس بايد ديد چه بردي ميخواهيم. چيو ببريم! كيو ببريم!
كجا ببريم! تا كجاببريم!
هر عملي ذاتي دارد كه اگر آن عمل با
نيت ذاتيش انجام نشود آن عمل صحيح نيست! صحيح يا غلط بودن با توجه به سمت
مسير اعداد يعني از چپ به راست تعيين ميشود. يعني بايد به راه راست برويم.
مثال: ذات غذا خوردن براي سير شدن است اگر منضورمان از خوردن غذا لذت بردن
باشد اين عمل درست انجام نشده است. اشكالي ندارد كه از غذا خوردن لذت
ببريم و حتي بهتر است كه لذت ببريم اما نبايد براي لذت غذا خورد.
خوردن = عمل
ذات خوردن = سير شدن
اگر از ذات عمل آگاه نباشيم صفر در
عمليات تقسيم آن را در نظر نميگيرد اما اگر آگاه باشيم و در نظر گرفته شود
خارج قسمت صفر نميشود.
ما چه بخوايم چه نخوايم بايد بازي كنيم!
اگه دوست داشتيم با كسي بازي كنيم، اما كسيو بازيچه نكنيم.!
دروغ يعني از راست به چپ رفتن يعني بر خلاف جريان حركت كردن.
همه چي راستش خوبه! راستشو بخواي... !!!!!
رفت اما خيلي ازش ميرفت!
رفته!!! اما همه چي كه از يادم نرفته!
اگه چيزيو خواستي بلند كني و زورت نرسيد با چنگو دندون برو سراغش اما يادت نره كه اون چيزه تا نخواد نميتوني بلندش گني اين مهمه!
همه آدما روز كار ميكنن شب كه ميشه فكر ميكنن خستهاند اما همشون خمارن! واي از اونايي كه بفهمن خمارن و بخان دوباره نعشه شن!
اگه خواستيم يه چيزو بفهميم تا تهش
بفهميم چون اگه نفهميم بهتره از اينه كه نصفه بفهميم! آهان اما نبابد توش
گيركنيم اگه قراره گير كنيم ولش كنيم اما نه اينكه كلاً ولش كنيم، بعدا
دوباره ميريم سراغش شايد وقتي داريم يه كار ديگه ميكنيم اونم فهميديم!!!
اگه به همه حق بدي توام حق داري! درسه
درد داره اما اونم حق داره!!!! راستشو بخواي هيچكدوممون حق نداريم چون حق
ماله اونه!!! ما ميخوايم اداشو در بياريم پس درست در بياريم.
همه رو خوشحال كنيم، اما واسه خوشحال شدن كسي كاري نكنيم! اگه بخواي اون اصل كاريرو خوشحال كني همه خوشحال ميشن!!
بهترين سياست صداقته!! حتي اگه آدم خوبي نيستي با صداقت راحتر ميشه گول زد! اما فكر بعدشم بكنا ميخواي گول بزني!!!؟
صداقت اين نيست كه دستتو واسه همه رو
كني تو بازي حتي اگه به يارت دستتو نشون بدي رقيب با 1 امتياز دستو جا
ميكنه! با دست خودت بازي كن، بازي كه تمون شد يارت ميفهمه چي تودستته! تو
دست يارتو نخواه كه بدوني!!! دسته رقيبتو اگه بدوني قاتي ميكني بعدش
ميبازي! اما اگه هم دست يارتو هم دست رقيبتو بخوني اون وقت با دست خودت خوب بازي ميكني!!!!
نترسيا ترس نداره كه! اما مواظب باش ترست نريزه!
پر رو باش اما بچه پررو نباش!
كاراي بدكردن بهتر از اداي كاراي خوب كردنه!
هركيو ميخواي هرقدر كه ميخواي دوست
داشته باش!! اما نخواه كسيو كه دوست داري دوستت داشته باشه! اگرم داشت به
تو مربوط نيست تو كارتو بكن بذار اونم كارشو كنه!
قول چراغه جادو همه كار ميتونه بكنه اما اجازه نداره كسيو عاشق كسي بكنه اگه قول شدي نكنيا چون.... حالا ببين!
كسيكه خودشو دوست نداره نميتونه كسيو دوست داشته باشه!
اولين نفري كه بهش راست ميگي خودت باشه!
هميشه كلان فكر كنيم و خرد عمل كنيم.
خيلي از داستانهاي جالبي كه وجود ندارند بخاطر اينكه خط اولش نوشته نشده.!
هميشه ياد بگيريم و هميشه از آموختههامون استفاده كنيم.
يكار كنيم ديگران از عملمون ياد بگيرن نه از گفتههامون.
بجاي اينكه بشينيم و بنويسيم بلند شيم و انجام بديم.!!!! نه عين الان من!!!
عشق وجود داره اما حواسمون باشه حالات فيزيكي عشق سبب نشه تا فكر كنيم عاشق شديم.
هركسي از خدا بترسه همه ازش ميترسن!
ساعت زنگ زده ديگه زنگ نميزنه چون زنگاشو زده!!
يه چيزاي كوچيك ممكنه باعث تغييرات بزرگي بشن اما آدم نبايد ريز بين باشه!
سانتيمترها تفاوت ايجادميكنن!
هروقت فهميديم كه خيلي فهميديم درست زمانيه كه هيچي نفهميديم.
تا كاريو شروع نكرديم تحليلش نكنيم. اين معنيش اين نيست كه نسنجيده كاري انجام بديم.
هميشه به فگر دادن باش نه فكر گرفتن!
خدا رو ميپرستي كه بهت چيزي بده؟ خوب اونكه همينطوريم ميده پس برو تو خودت بگرد ببين چي كارهاي؟
علم ميخواي كه باهاش پولدار شي ؟ پول ميخواي تا باهاش عزت داشته باشي يا خيالت راحت بشه؟ بعدش چي همينطوري ميموني؟
اين تيكه رو داشته باش:
يكي مياد پيشت هي التماس ميكنه تا يه
چيزي ازت بگيره تو بهش نميدي! بعد تحت تأثير عواطف ميشي بهش ميدي وقتي
دادي يارو بهت ميگه ديدي دادي....
خوب حالا باز بايد ديد تو چرا دادي واقعاً عواطف يا واسه هيچي!! يا پيش خودت گفتي بدم بعداً ازش بهترشو مي گيرم؟
اگه واسه هيچيه يارو خودش ... اما اگه به حالت دوم بود پس يارو دمش گرم عحب خواري ازت...
يه وقتا آدم بدون تفكر يه چيزايي از
خدا ميخواد كه به نظز خودش چيز بزرگي نيست، بعداٌ هم يادش ميره اما خدا
يادش نميره تازه خيلي هم بخشنده و مهربان هستش، آدم فراموشكار يادش نيست
وقتي اون چيزه رو خدا بهش داد يا يادش نمياد ، يا وقتي يادش اومد به جاي
اينكه شكر اون نعمتٌ به جا بياره كفران نعمت ميكنه تازه خودش هم نميدونه
چه بهايي رو واسه اون نعمت پرداخت كرده!!! اوناييكم كه وسط راه يادشون مياد
و ميفهمن كه اين سختيها بهاي اون چيزست اگه جا بزنند بگن ديگه
نميخوايم باختن!!! اگه كم بيارن باختن! اگه طاقت بيارن اون چيز كه بهشون
دادن خوب خوبه!!! اما تازه ميفهمن كه به دردشون نميخوره پس بازم باختن!!!
اٍاٍاٍ همش كه باختن!!!!! خوب واسه همينه كه زندگي يعني باختن!!! حالا
اونايي كه ميخوان زندگي رو ببرن، خوب ببرن
اما وقتي بردن كجا ميخوان ببرند؟؟؟
يعني نميدونند كه خودشونو ميبرند!؟
خوب اونايي كه اومدن ببرنش كه فقط خوشو ميبرند چيزاش چيميشمن؟ آهان يه
چيزاي ديگه ام هست كه اون يارو با خودش ميبره اونا به دردش ميخورن!!! آها
يعني اين باغ اينجا خوب هست اما باغ اونجا كه بهتره!!!
خوب توكه بالاخره يه چيزي ميخواي
تازه بعدش يادت ميره خوب باغ اونجارم باور كن بخواه بعدشم يادت بره !!!!
نه نه نه كلك نداريما واقعي باور كن بزارم خودش يادت بره يعني خودش از يادت
ببره!!! ضرر كه نداره !! يهو ديدي يه باغ خوشگل با حال يهو بهت دادن اگرم
ندادن توكه يادت نيست زندگيتو كن!!!! اگه اون باغ اونجارو بخوايي خود به
خود بهاش ازت گرفته ميشه!!
ديدي بعضي جاها وام ميدن بعد به يارو
كار ميدن بعد قسط شو ميگيرن!!! اما اينجا ديگه بهره و نزول نميگيرنا
اين طرف كه ميگم راست راستي داراست و به حقيقت بينياز اينم كه بهاشو
ميگيره گفتم كه خودش ميده فقط ميخواد تو زحمتبكشي!! چه زحمتي ؟ شكر
گذاري واقعي!!! ميگي مگه بينياز نيست؟ چرا اما انقدر با معرفته كه باز تو
اين شكر گذاري حكمت داره!!! ميخواد بيشتر و بهترشو بهت بده!!! اگه
نميخواي حرفي نيست اما مگه غير اينه كه همه آدما دنبال راحتي و آسايشن؟
كسي نميتونه بگه هيچي نميخوام چون ذات ما نيازمنده!!! و ذات او
بينياز!!!
تازه اينم بگم به هركيم بخواد بيحساب
ميده!!! وقتي بيحساب ميده يعني كار نداره آدم خوبي يا بدي!!! ميده!!!
اما تو رويه حسابداراش حساب كن چون هيچ كس جز خودش نميدوه كه به كي ميده
به كينميده!!!
پس هميشه چيزايه به ظاهر خوب از خدا
نخوايم!!! هميشه چيزاي خوب بخوايم، هميشه چيزاييه كه لازم داريم بخوايم!!!
كسيم غلط ميكنه ميگه من نميخوام زر ميزنه!!!
كي ميگه من نميدم!؟ هركي ميگه اگر دوبار نده حتماً يه بارو ميده!! همچين خوشگل ازش بگيرن!!!! نه كه زوريا همچين با ميل و رقبت!!!
پسانداز!! پس انداز خيلي خوب و
مهمه!! چون همه گير ميافتن!!! اما وقتي داري پس انداز ميكني يعني بايد
قيد يه چيزي كه اون موقع ميتوني داشته باشي رو بزني نه اينكه زياديشو پس
انداز كني وگرنه پس انداز نميشه!!! ميگي ميشه بكن تا...
2 تا استراتژي براي كار و زندگي وجود داره!!
1- استراتژي مورچه: كاري كه امروز ميشه كرد و به فردا نداز.
2- استراتژي ملخ: كاري كه ميشه فردا كرد و امروز نكن.
بررسي 1: مورچه يه زندگي متعادل و مطلوب هميشه داره!! البته از عذاب خدا در امان نيست چون او يه حلقه ثابت ديگس.
بررسي 2: ملخ يهو خيلي حال ميكنه يهوام دهنش صاف ميشه!
ما آدميم ميتونيم انتخاب كنيم كدومش
باشيم. اما ملخ بيچاره هيج وقت اگه بخواد هم نميتونه مثل مورچه باشه!!
مورچه هم هيچ وقت نمينونه مثل ملخ زندگي كنه!!
چهارشنبه 15 دی 1389 - 4:44:51 PM